کد مطلب:149372 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

زنان بزرگ در تاریخ اسلام
می آییم در متن اسلام. از همان روز اول دو نفر مسلمان می شوند: علی و خدیجه كه ایندو نقش مؤثری در ساختن تاریخ اسلام دارند. اگر فداكاریهای این زن - كه از پیغمبر پانزده سال بزرگتر بود - نبود، از نظر علل ظاهری مگر پیغمبر می توانست كاری از پیش ببرد؟ تاریخ ابن اسحاق یك قرن و نیم بعد از هجرت راجع به مقام خدیجه و نقش او در پشتیبابی از پیغمبر اكرم و مخصوصا در تسلی بخشی به پیغمبر اكرم، می نویسد: بعد از مرگ خدیجه كه ابوطالب هم در آن سال از دنیا رفت، واقعا عرصه بر پیغمبر اكرم تنگ شد به طوری كه نتوانست... [1] بماند. تا آخر عمر پیغمبر هرگاه اسم خدیجه را می بردند، اشك مقدسشان جاری می شد. عایشه می گفت: یك پیرزن كه دیگر این قدر ارزش نداشت، چه خبر است؟ می فرمود: تو خیال می كنی من به خاطر شكل خدیجه می گریم؟ خدیجه كجا و شما و دیگران كجا؟!

اگر به تاریخ اسلام نگاه كنید می بینید كه تاریخ اسلام یك تاریخ مذكر - مؤنث است ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش، پیغمبر صلی الله علیه و آله یاران مذكری دارد و یاران مؤنثی؛ هم راوی زن دارد و هم راوی مرد. در كتبی كه در هزار سال پیش نوشته شده است شاید اسم همه ی آنها هست و ما روایات زیادی داریم كه راوی آنها زن بوده است. كتابی است به نام «بلاغات النساء» یعنی خطبه ها و خطابه های بلیغی كه توسط زنها ایراد شده است. این كتاب از ابن طیفور بغدادی است كه در حدود سال 250 هجری یعنی در زمان امام عسكری علیه السلام می زیسته است (چنانكه می دانید حضرت امام عسكری علیه السلام در سنه ی 260 وفات كردند). از جمله خطبه هایی كه بغدادی در كتابش ذكر كرده است، خطبه ی حضرت زینب در مسجد یزید و خطبه ی ایشان در ملجس ابن زیاد و خطبه ی حضرت زهرا علیهاالسلام در اوایل خلافت ابوبكر است.

در این ضریح جدیدی كه اخیرا برای حضرت معصومه ساخته اند، روایتی را انتخاب كرده اند كه راویها همه زن هستند تا می رسد به پیغمبر اكرم. در ضمن، اسم همه ی آنها فاطمه است (حدود چهل فاطمه): روایت كرده فاطمه دختر... از فاطمه دختر... تا می رسد به فاطمه دختر موسی بن جعفر. بعد ادامه پیدا می كند تا فاطمه دختر حسین بن علی بن ابیطالب و در آخر می رسد به فاطمه دختر پیغمبر. یعنی شركت اینها اینقدر


رایج بوده، ولی هیچ وقت اختلاط نبوده، بسیاری از راویان بودند كه می آمدند روایت حدیث می كردند. زنها می آمدند استماع می كردند. اما زنها در كناری می نشستند و مردها در كناری، مردها در اتاقی بودند و زنها در اتاقی. دیگر نمی آمدند صندلی بگذارند كه یك مرد بنشیند و یك زن؛ زن مینی ژوب بپوشد و تا بالا رانش پیدا باشد كه بله، خانم می خواهند تحصیل علم كنند! این، معلوم است كه ظاهرش یك چیز است و باطنش چیز دیگر. اسلام می گوید علم اما نه شهوترانی، نه مسخره بازی، نه حقه بازی؛ می گوید شخصیت.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) و علی علیه السلام بعد از ازدواجشان می خواستند كارهای خانه را بین یكدیگر تقسیم كنند، ولی دوست داشتند كه پیغمبر در این كار دخالت كند چون لذت می بردند. به ایشان گفتند: یا رسول الله! دلمان می خواهد بگویید كه در این خانه چه كارهایی را علی بكند و چه كارهایی را فاطمه! پیغمبر كارهای بیرون را به علی واگذار كرد و كارهای دورن خانه را به فاطمه. فاطمه می گوید: نمی دانید چقدر خوشحال شدم كه پدرم كار بیرون را از دوش من برداشت. زن عالم یعنی این. زنی كه حرص نداشته باشد این طور است.

ولی ببینید شخصیت همین زهرای اینچنین چگونه است، رشد استعدادهایش چگونه است، علمش چگونه است، اراده اش چگونه ست، خطابه و بلاغتش چگونه است. زهرا علیهاالسلام در جوانی از دنیا رفته است و از بس در آن زمان دشمنانش زیاد بودند، از آثار ایشان كم مانده است. ولی خوشبختانه یك خطابه ی مفصل بسیار طولانی (در حدود یك ساعت) از ایشان در سن هجده سالگی (حداكثر گفته اند بیست و هفت سالگی) باقی مانده كه این خطابه را تنها شیعه روایت نمی كند، عرض كردم بغدادی در قرن سوم نقل كرده است. همین یك خطابه كافی است كه نشان بدهد زن مسلمان در عین اینكه حریم خودش را با مرد حفظ می كند و خودش را به اصطلاح برای ارائه ی به مردان درست نمی كند، معلوماتش چقدر است، ورود در اجتماع تا چه حد است.

خطبه ی حضرت زهرا علیهاالسلام توحید دارد در سطح توحید نهج البلاغه، یعنی در سطحی كه دست فلاسفه به آن نمی رسد. وقتی كه درباره ی ذات حق و صفات حق صحبت می كند، گویی در سطح بزرگترین فیلسوفان جهان است. از بوعلی سینا ساخته نیست كه این طور خطبه بخواند. یكدفعه وارد در فلسفه ی احكام می شود: خدا نماز را برای این واجب كرد، روزه را برای این واجب كرد، حج را برای این واجب كرد، امر به


معروف و نهی از منكر را برای این واجب كرد، زكات را برای این واجب كرد و... بعد شروع می كند به ارزیابی قوم عرب قبل از اسلام و تحولی كه اسلام در این قوم به وجود آورد كه شما مردم عرب چنین و چنان بودید. وضع زندگی مادی و معنوی آنها قبل از اسلام را بررسی می كند و آنچه را كه به وسیله ی پیغمبر ازنظر زندگی مادی و معنوی به آنها ارزانی شده بود گوشزد می نماید. بعد در مقام استدلال و محاجه برمی آید. او در مسجد مدینه در حضور هزاران نفر است، اما نمی رود بالای منبر كه - العیاذ بالله - خودنمایی كند. سنت پیغمبر این بوده كه زنها جدا می نشستند و مردها جدا، و پرده ای میان آنها كشیده می شد. زهرای اطهر از پشت پرده تمام سخنان خودش را گفت و زن و مرد مجلس را منقلب كرد. این معنای آن چیزی است كه ذكر كردیم؛ هم شخصیت دارد و هم عفاف، هم پاكی دارد و هم حریم، هیچ وقت خودش را جلوی چشمهای گرسنه ی مردان قرار نمی دهد، اما یك موجود دست و پاچلفتی هم نیست كه چیزی سرش نشود و از هیچ چیز خبر نداشته باشد.

تاریخ كربلا یك تاریخ حادثه و حادثه ی مذكر.مؤنث است؛ حادثه ای است كه مرد و زن هر دو در آن نقش دارند، ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. معجزه ی اسلام اینهاست، می خواهد دنیای امروز بپذیرد، می خواهد- به جهنم - نپذیرد، آینده خواهد پذیرفت. ابا عبدالله اهل بیت خودش را حركت می دهد برای اینكه در این تاریخ عظیم رسالتی را انجام دهند، برای اینكه نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند با قافله سالاری زینب، بدون آنكه از مدار خودشان خارج بشوند.


[1] افتادگي از متن پياده شده از نوار است.